شخصی‌های من!

افشین زارعی | روز یا گاه‌نوشته‌ها، شعر‌های مورد علاقه و شخصی‌های من!

شخصی‌های من!

افشین زارعی | روز یا گاه‌نوشته‌ها، شعر‌های مورد علاقه و شخصی‌های من!

شخصی‌های من!
پیام های کوتاه
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۲ , ۲۲:۴۵
    ashegh!
  • ۷ ارديبهشت ۹۲ , ۰۰:۵۷
    لیمو

۲۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

به گمانم باید

برای آرامش مادرم

دعای گریه و گیسوبران باران را به یاد آورم

دلم می خواست بهتر از اینی که هست سخن می گفتم

وقتی که دور از همگان

بخواهی خواب عزیزت را برای آینه تعبیر کنی

معلوم است که سکوت علامت آرامش نیست .

آسوده باش، حالم خوب است

فقط در حیرتم

که از چه هوای رفتن به جایی دور

هی دل بیقرارم را پی آن پرنده می خواند

به خدا من کاری نکرده ام

فقط لای نامه هایی به ری را

گلبرگ تازه ای کنار می بوسمت جا نهاده و

بسیار گریسته ام

چرا از اینکه به رویای آن پرندهء خاموش

خبر از باغات آینه آورده ام ، سرزنشم می کنید ؟!

خب به فرض که در خواب این چراغ هم گریه ام گرفت

باید بروید تمام این دامنه را تا نمی دانم آن کجا

پر از سایه سار حرف و حدیث کنید ؟

یعنی که من فرق میان دعای گریه و گیسوبران باران را نمی فهمم ؟!

خسته ام...

خسته!

ری را !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۱
افشین زارعی
خیلی سخته رو سجاده روبه‌روی خدا بایستی و ندونی چی بگی! اون وقت‌هایی را می‌گم که اگه برای خودت دعا کنی به ضرر دیگری و اگه برای او دعا کنی سر خودت بی‌ کلاه می‌مونه! خیلی سخته جوری دعایی کنی که نه سیخ بسوزه نه کباب! تو این جور مواقع باید بگی خدایا ریش و قیچی را میدم دست خودت، دیگه خود دانی! البته همین حرف فقط به زبان آوردنش سخته! اگه از ته ته دلت بگی خدایا خودت همه چی را درست کن هنر کردی نه اینکه یه سمت دلت دلهوره‌ی نشدن کارت باشه و یه سمتش نگران او بودن! خیلی سخته!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۲۸
افشین زارعی
حیرت‌آور است
من آوازهای شما را می‌شناسم
من آوازهای شما را فهمیده‌ام
می‌فهمم چه عزتی دارد این زندگی،
به وقت که در داناییِ تمام
جهان زاده می‌شود،
و آدمی نرمش حروف را حس می‌کند
و آدمی از هوای حوصله‌ی بسیار ... بسیار می‌شود.


روزی را به یاد آر
که توانِ برخاستنِ سکوتت نبود
و به روزی بیندیش
که توانِ سکوتِ برخاستنت نخواهد بود!


حالا سوارانِ ستاره‌سان می‌آیند
نترسید از ترانه‌هاشان
گوش فرا دهید
از آسمان می‌خوانند
و سپیده‌دم از پسِ غبار اسب‌هاشان
زاده خواهد شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۰
افشین زارعی

"الا یا ایها الساقی!"
این تو، این پیاله، اینم طهورای خودمون
می مثلا با قافیه‌ی خودت: باقی!
که ما فرقش و نفهمیدیم با این یکی چیه؟
راه به راه رفتیم تا رسیدیم به یه رویا
به یه رویای بی‌خیال
بعد برگشتیم سَرِ جا اَوَلِمون که چی!؟
که مثلا "ادر کاسا و ناولها ...!"
خُب اینو از همون اول می‌گفتی دختر!
اول و آخر نداره عشق
مشکل که افتاد،‌ بذار بیفته،
بنویسش پایِ شکسته‌ی ما! 


[منبع] این شعر از وب سایت رسمی سید علی صالحی نقل شده!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۳
افشین زارعی

نه
پرس و جو مکن
حالم خوب است
همین دَم‌دَمای صبح
ستاره‌ای به دیدن دریا آمده بود
می‌گفت ملائکی مغموم
ماه را به خواب دیده‌اند
که سراغ از مسافری گم‌شده می‌گرفت


باران می‌آید
و ما تا فرصتی ... تا فرصتِ سلامی دیگر خانه‌نشین می‌شویم.
کاش نامه را به خطِ گریه می‌نوشتم ری‌را
چرا باید از پسِ پیراهنی سپید
هی بی‌صدا و بی‌سایه بمیریم!
هی همینْ دلِ بی‌قرارِ من، ری‌را
کاش این همه آدمی
تنها با نوازش باران و تشنگی نسبتی می‌داشتند


ری‌را! ری‌را!
تنها تکرار نام توست که می‌گویدم
دیدگانت خواهرانِ بارانند.


[منبع] این شعر وبسایت رسمی استاد سید علی صالحی است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۱۴
افشین زارعی

الا یا ایها الساقى! ز مـــى پُر ســــاز جامم را

که از جـــانم فــــرو ریزد، هواى ننگ و ناممرا

از آن مى ریز در جـــامم کــه جانم را فنا سازد

برون سازد ز هستى، هسته نیرنگ و دامم را

از آن مى ده که جانم را  ز قید خود رها سازد

به خود گیـــرد زمـــــامم را، فرو ریزد مقامم را

از آن مى ده کــه در خلوتگـــــه رندان بیحرمت

به هم کــوبد سجودم را، به هم ریزد قیامم را

نبـــــودى در حـــریمِ قدسِ گلــــرویان میخــانه

که از هـــر روزنـــى  آیم، گلى گیرد لجامم را

روم در جـــرگه پیران از خــــــود بى خبر، شاید

برون ســـازند از جــانم، به مى افکار خامم را

تـــو اى پیــــک سبکباران دریــــاى عدم، از من

به دریادارِ آن وادى، رســـان مدح و سلامم را

به ســـاغر ختم کردم این عدم اندر عدم نامه

به پیرِ صومعه بــــرگو: ببین حُسن ختــامم را


دیوان حضرت امام خمینی (ره)

[منبع] این شعر دیوان اشعار است و همچنین می‌توان در کتابخانه‌ی اینترنتی تبیان آن را مطالعه کرد!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۴۲
افشین زارعی

بعضی اوقات
از همین بالای سرِ ما
چیزی می آید و می گذرد
نه حتی که با شتاب، خیلی هم آهسته، آرام، آشنا!
مثلا سایه ی ابری، کبوتری، پاره ی کاغذی خواب آلود...
ابر می آید و می گذرد
ابرِ آسوده انگار از سیبِ خود سوخته سخنمی گوید
کبوتر می آید و می گذرد
کبوترِ خسته انگار از انارِ خشکیده خبر می دهد
کاغذِ کهنه هم می آید و می گذرد
اما کاغذِ کهنه
از هیچ مشقِ خط خورده ای خبر ندارد.
من هم هنوز همین جا میان همین اوقاتِ آشنا
هی آهسته با خود سخن می گویم
هی آرام به سایه سارِ چیزهایی در هوا نگاه می کنم:
کاش تو از باران سخن می گفتی، ابرِ آسوده!
کاش تو از آسمان سخن می گفتی، کبوترِ خسته!
کاش تو از بادبادک و از خنده،
از خاطراتِ کودکان سخن می گفتی، کاغذِ کهنه ی خواب آلود!
چرا بعضی اوقات چیزی هیچ سرِ جای ممکنِ خود نیست؟
پس تکلیف من این همه ترانه چه می شود!؟
سید علی صالحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۹
افشین زارعی

سلام.

امشب شب قدره، بیایم قدر این شب را بدونیم. امشب همون شبیه که خدا گفت: شما فقط دست‌هاتون را به آسمون بگیرید٬ اصلا حرف هم نزنید مهم نیست نخواسته شفاعت میکنه! نگفته، می‌بخشه... میزنه به تخت سینه‌اش و میگه: هواتونو دارم! امشب صدای دعاهامون تا ته آسمون‌‌ها میپیچه! امشب خیسی چشم‌های نمناکمون آسمون را جلا میده! میره دست‌های خدا را بوسه بارون مکنه! الهی من قربون اون چشم‌هایی برم که امشب واسه خداشون خیلی حرف دارن! الهی من قربونتون برم که دل‌هاتون به اندازه‌ی دنیا پاکه و بزرگ... اما نکنه از خدا کم بخواین! بگید... هرچی تو دلتونه بگید! امشب شبه دلای بزرگه، شب آدمهای بزرگه...
وسط دعاهاتون، وسط خداخداهاتون یه جایی هم واسه اون‌ کسایی که محتاج دعا هستند بذارید! واسه اون مادری که توی سالمندان منتظر دیدن بچه‌هاشه و بچه‌هاش یه تلنگر می‌خوان که یاد مادرشون باشند! واسه اون پدری که شب قدر 92 را توی تخت بیمارستانه. واسه اون مردی که زور زد نون حلال بیاره خونه و دست‌ نامروت‌ روزگار دو دستی بردش سمت بند و زندان! واسه اون جوونی که یه جایی آخر‌های خط زندگیه و بریده... واسه اون‌هایی که تو شلوغی شهر خداشون را گم کردن! واسه من واسه ما واسه ایران و ... یه جایی وسط دعاهاتون باز کنید.
نکنه قدر این قدر را ندونید! بره تا یه سال دیگه خبری ازش نیست ها! البته مهر و لطف خدا که همیشه هست... اما شب قدر شب آغاییه آدمهاست! شب بزرگی آدمها!
خدایا؛ چراغ راهمون را روشن روشن نگه دار! نکنه گم کنیم راهمون را!
خدایا؛ صبر و طاقتمون را جلا بده که تو همه‌ی مشکلات درخشنده‌ترین باشه!
خدایا؛ العفو، العفو را چند بار امشب شنیدی؟ دو چندان بخشش عطا کن!
خدایا از ته دل میگم العفو، یا ارحم‌الراحمین العفو!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۱۷
افشین زارعی

سلام. وقت بخیر...
تا امروز احساس می‌کردم که فن بیان قویی دارم. و شاید هم داشته باشم. من وقتی قصد دارم مقاله٬ انشا و یا خلاصه‌نویسی یک داستان را شروع کنم همیشه مقدمه‌ای مناسب و متنی شیوا در ذهنم وجود دارد. حالا تکنیک ارتباط برقرار کردن بین این دو که بسیار هم مهم است به کنار! در آخر هم خوب می‌توانم جمع بندی کنم و در کل فن نگارش بسیار قوی دارم! اما امروز خواستم فن بیانم را جلوی دوربین به نمایش بگذارم. سخت بود! تحت تاثیر جو بودن یا هول شدن و یا هر جیز دیگر را کاری ندارم، سخت بود. اما این به این معنی نیست که من نمی‌توانم جلوی دوربین هم قوی حرف بزنم. نه! حرف‌هایم را زدم، سامان را نمی‌دانم اما به نظر خودم برای اولین بار خوب نبود اما بد هم نبود. به هر حال کمی تمرین لازم دارم که در صحبت کردن با دوربین، مثل نوشتنم بی مکث و صریح باشم!

این مطلب را امشب در وبلاگ قرار می‌دهم که سندی باشد بر شرح حال امروز. و چقدر لذت بخش خواهد بود روزی که به این مطلب نگاه کنم و به امروز خودم لبخند بزنم! نه؟! تازه جدا از این می‌تواند نشانه‌ای باشد ثبت شده که فردا روز از خود بی‌خبر نشوم و همیشه به یاد داشته باشم که روزی(1392/05/06) چه بوده‌ام!

من می‌خواهم مجری خوبی باشم، پس خواهم شد!

این را به خودم قول می‌دهم.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۴۲
افشین زارعی

دو سرویس آپارات و لنزور در نبود سرویس‌های مشابه خارجی کاربرد بی‌شماری پیدا‌ کرده و امروزه بسیار محبوب هستند. من هم تصمیم گرفتم که طرح‌های فتوشاپ و عکس‌های خودم را در پروفایلم در لنزور آپلود کنم. این کار خاصیت‌ها و مضرات خاص خود را دارد اما من خاصیت‌ها را بر ضرر‌ها ارجح دانستم! همچنین در سرویس آپارات فعالیت های ویدیویی را آغاز خواهم کرد. و این فعالیت‌ها نیز در پروفایل آپارات ثبت خواهد شد. البته چون تازگی به فکر شروع فعالیت ویدیویی افتاده‌ام پروفایل آپارات من در حال حاظر بی‌ زرق و برق است. البته فعلا!


  تصاویر افشین زارعی در لنزور | http://www.lenzor.com/chubkhat

  ویدیوهای افشین زارعی در آپارات | http://www.aparat.com/chubkhat


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۳۷
افشین زارعی