تست فن بیان من و سامان
سلام. وقت بخیر...
تا امروز احساس میکردم که فن بیان قویی دارم. و
شاید هم داشته باشم. من وقتی قصد دارم مقاله٬ انشا و یا خلاصهنویسی یک
داستان را شروع کنم همیشه مقدمهای مناسب و متنی شیوا در ذهنم وجود دارد.
حالا تکنیک ارتباط برقرار کردن بین این دو که بسیار هم مهم است به کنار! در
آخر هم خوب میتوانم جمع بندی کنم و در کل فن نگارش بسیار قوی دارم! اما
امروز خواستم فن بیانم را جلوی دوربین به نمایش بگذارم. سخت بود! تحت تاثیر
جو بودن یا هول شدن و یا هر جیز دیگر را کاری ندارم، سخت بود. اما این به
این معنی نیست که من نمیتوانم جلوی دوربین هم قوی حرف بزنم. نه! حرفهایم
را زدم، سامان را نمیدانم
اما به نظر خودم برای اولین بار خوب نبود اما بد هم نبود. به هر حال کمی
تمرین لازم دارم که در صحبت کردن با دوربین، مثل نوشتنم بی مکث و صریح
باشم!
این مطلب را امشب در وبلاگ قرار میدهم که سندی باشد بر شرح حال امروز. و چقدر لذت بخش خواهد بود روزی که به این مطلب نگاه کنم و به امروز خودم لبخند بزنم! نه؟! تازه جدا از این میتواند نشانهای باشد ثبت شده که فردا روز از خود بیخبر نشوم و همیشه به یاد داشته باشم که روزی(1392/05/06) چه بودهام!
من میخواهم مجری خوبی باشم، پس خواهم شد!
این را به خودم قول میدهم.
مطمئن باش همه جا کنارمونه...