رویا ببارد
دختران برقصند
قند باشد
بوسه باشد
خدابخندد به خاطر ما
ما که کارى نکرده ایم!
سید علی صالحی
آتلیهی معماری و شهرسازی هارمونی
آماده طراحی و دیزاین...
آنقدر مقتدرانه بود که دیگر نیازی به شعارهای چون٬ آفرین دلیر مرد٫ زنده باشی دلاور و... نیست. پنجمین پیروزی تیم ملی ایران را در مسابقات لیگ جهانی والیبال به همهی ایرانیهای عزیز تبریک و تهنیت عرض میکنم. به امید تکرار این نتیجه در مسابقه فردا!
پ.ن: مدیران و مسئولان ورزش کشور لازم است که بدانند راههای بهتری هم برای هزینه کردن و خرج کردن منابع مالی کشور وجود دارد. پس لطفا کمتر کلید کنید به بعضی از ورزشهایی که به جز تیترشدن و خبرسازی و رقمهای نجومی و پول کلان و داغ بر دل مردم گذاشتن و ... هیچ خیری برای ملت ندارند. راستی از تیم بسکتبال هم لابد خبر دارید که چه غوغایی راه انداختهاند؟ همه اینها را گفتم٬ صرفا جهت اطلاع!
ماه عسل امسال با حضور احسان علیخانی مجری قابل و پرتوان٬ بی شک حال و هوایی متفاوت خواهد داشت. ماهعسل در قالب یک برنامهی تلویزیونی کیسها و زندگیهای متفاوت را به تصویر میکشد. از انسانهای مرفه گرفته تا پایین شهریها! ماهعسل را دوست دارم چون همهی مجریهای آن همرنگ مهمانهایش هستند. ماهعسل٬ ماهعسلی است از زندگیها٬ انسانها٬ عشقها٬ دوستیها٬ حسها و خوبیها... . ماهعسل را دوست دارم چون تلنگریاست برای نگریستن به چیستی خود! امیدوارم ماهعسل و برنامههایی چون ماهعسل همیشه وجود داشته باشند!
همین الان برای ماه رمضان توی وبلاگم یه مطلب نوشتم. الان خیلی حالم خوبه. نمیدانم از چه اما بسیار خوشحال هستم! این مطلب را صرفا برای آن مینویسم که اگر ناخوش بودم با خواندناش به یاد آورم سختیها نیز چون خوشیها در گذرند!
سلام.
امروز رفتم سر جلسه، صبح ساعت 5:40 از اتوبوس پیاده شدیم و توی ترمینال فلافل خوردیم. با مترو رفتیم تا ایستگاه دروازه دولت و به لطف حظور گوشی سامان با چند دقیقه پیاده روی رسیدیم در دانشگاه خوارزمی. اول رفتم سر کلاس دیدم همه بچه ها با امکانات و تجهبزات و ... خلاصه یه جوری بود. به یاد حرف الهام شروع کردم به نوشتن ده خاطره خوبم، بعد برگه ها را آوردن... موضوع اسکیس طراعی گنبد نما(جایی که از دور بتوانم گنبد تاریخی و مذهبی را دید) روبه روی حرم حضرت معصومه بود. ایده هام را توی برگه کشیدم. خبیلی خوب در اومد. بعد که بردم تو مقوای اشتنباق کمی ترسیدم. نمیدونم چرا!؟ خلاصه تا آخرین لحظه سر برگه بودگ. اما آوخر سر کار خوبی از آب در اومد. یه چیزی که خیلی تعادلم را به هم ریخت سایز مقوا بود. دو برابر A3 بود. و مقیاس پلانها و برش و نما را 1/50 خواستن. من همش روی A3 تمرین داشتم. ازمون خواستن که توی برگ اول پلانها، ایده ها و ریز فضاها و توی برگ دوم برش و نما و برگ آخر هم پرسپکتیو داخلی بکشیم.
طهر امدیم خیابان سعدی و توی مسافرخانه اتاق گرفتیم، طهر هم ساندویچ خوردیم. الان هم سامان خوابیده و بلند بشو هم نیست. فعلا همین...