داروگ | نیما
شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۱۲ ق.ظ
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه.
گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران.»
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـــ چون دل یاران که در هجران یاران ـــ
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
امشب قصد دارم تفسیرکی بر این شعر بنویسم. این که از تفسیرک٬ به جای تعبیر و تفسیر استفاده کردم٬ به این دلیل است که این شعر آنقدر حرف زیاد دارد برای گفتن که نمیتوان مطلقاً آن را به یک تعبیر محکوم کرد.
به هر حال مینویسم...
در جوار کشت همسایه.
گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران.»
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـــ چون دل یاران که در هجران یاران ـــ
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
امشب قصد دارم تفسیرکی بر این شعر بنویسم. این که از تفسیرک٬ به جای تعبیر و تفسیر استفاده کردم٬ به این دلیل است که این شعر آنقدر حرف زیاد دارد برای گفتن که نمیتوان مطلقاً آن را به یک تعبیر محکوم کرد.
به هر حال مینویسم...
۹۲/۰۴/۲۹