سلام.
امشب شب قدره، بیایم قدر این شب را بدونیم. امشب همون شبیه که خدا گفت: شما فقط دستهاتون را به آسمون بگیرید٬ اصلا حرف هم نزنید مهم نیست نخواسته شفاعت میکنه! نگفته، میبخشه... میزنه به تخت سینهاش و میگه: هواتونو دارم! امشب صدای دعاهامون تا ته آسمونها میپیچه! امشب خیسی چشمهای نمناکمون آسمون را جلا میده! میره دستهای خدا را بوسه بارون مکنه! الهی من قربون اون چشمهایی برم که امشب واسه خداشون خیلی حرف دارن! الهی من قربونتون برم که دلهاتون به اندازهی دنیا پاکه و بزرگ... اما نکنه از خدا کم بخواین! بگید... هرچی تو دلتونه بگید! امشب شبه دلای بزرگه، شب آدمهای بزرگه...
وسط دعاهاتون، وسط خداخداهاتون یه جایی هم واسه اون کسایی که محتاج دعا هستند بذارید! واسه اون مادری که توی سالمندان منتظر دیدن بچههاشه و بچههاش یه تلنگر میخوان که یاد مادرشون باشند! واسه اون پدری که شب قدر 92 را توی تخت بیمارستانه. واسه اون مردی که زور زد نون حلال بیاره خونه و دست نامروت روزگار دو دستی بردش سمت بند و زندان! واسه اون جوونی که یه جایی آخرهای خط زندگیه و بریده... واسه اونهایی که تو شلوغی شهر خداشون را گم کردن! واسه من واسه ما واسه ایران و ... یه جایی وسط دعاهاتون باز کنید.
نکنه قدر این قدر را ندونید! بره تا یه سال دیگه خبری ازش نیست ها! البته مهر و لطف خدا که همیشه هست... اما شب قدر شب آغاییه آدمهاست! شب بزرگی آدمها!
خدایا؛ چراغ راهمون را روشن روشن نگه دار! نکنه گم کنیم راهمون را!
خدایا؛ صبر و طاقتمون را جلا بده که تو همهی مشکلات درخشندهترین باشه!
خدایا؛ العفو، العفو را چند بار امشب شنیدی؟ دو چندان بخشش عطا کن!
خدایا از ته دل میگم العفو، یا ارحمالراحمین العفو!